کد مطلب:225109 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:238

شرح القاب مبارکه حضرت امام رضا
در فوحات القدس مسطور است كه از حضرت كاظم علیه السلام مروی است كه فرموده است كنیت خود و لقب خود را به وی عطا كردم و لقب او رضا می باشد و از این خبر چنان برمی آید كه حضرت كاظم علیه السلام را نیز از القاب مباركه رضا بوده است و این بعید است زیرا كه در كتبی كه به نظر رسیده است حضرت كاظم سلام الله علیه را این لقب نبوده است مگر اینكه در قلم كاتب سهو و اشتباهی رفته باشد.

ابن شهرآشوب در مناقب می گوید احمد بزنطی گوید از این روی آن حضرت را رضا خواندند «لأنه كان رضی الله تعالی فی سمائه و رضی لرسوله و الائمة بعده فی ارضه» و نیز گفته اند برای اینكه مخالف و مؤالف به او راضی بودند و بعضی گفته اند به علت اینكه مأمون به آن حضرت راضی بود.

در بحارالانوار و عیون اخبار و اغلب كتب آثار مسطور است كه بزنطی گفت كه به حضرت ابی جعفر محمد بن علی بن موسی علیهم السلام عرض كردم جماعتی از مخالفین شما چنان گمان می برند كه پدرت علیه السلام را مأمون رضا نام كرد چه مأمون راضی بود برای ولایت عهدیش. آن حضرت علیه السلام فرمود «كذبوا و الله و فجروا بل الله تبارك و تعالی سماه الرضا لأنه علیه السلام كان رضی لله عزوجل فی سمائه و رضی لرسوله و الائمه بعده صلوات الله علیهم فی ارضه» سوگند با خدای دروغ گفتند و فاجر شدند بلكه خداوند تعالی او را رضا مسمی گردانید برای اینكه آن حضرت پسندیده خدا بود در آسمان و رسول خدا و ائمه هدی كه بعد از آن حضرت بودند خوشنود بودند از او در زمین و او را برای امامت پسندیدند.

عرض كردم «الم یكن كل واحد من آبائك الماضین علیهم السلام رضی لله عزوجل فی سمائه و رضی لرسوله و الائمة من بعده صلوات الله علیهم فقال بلی فقلت فام سمی ابوك علیه السلام من بینهم الرضا قال لانه رضی به المخالفون من اعدائه كما رضی به الموافقون من



[ صفحه 23]



اولیائه و لم یكن لأحد من آبائه علیهم السلام فلذالك سمی من بینهم الرضا علیهم السلام» آیا تمامت آباء عظام و پدران والا مقام تو پسندیده خدا و رسول خدا و ائمه هدای نبودند فرمود بلی بودند عرض كردم پس از چه روی در میان ایشان آن حضرت به این لقب گرامی اختصاص یافت؟ فرمود برای اینكه مخالفان و دشمنان به جمله او را پسندیدند و از وی خوشنود بودند چنانكه موافقان و دوستان همه از وی خوشنود بودند و اینگونه اتفاق دوست و دشمن برای هیچ یك از آباء عظامش اتفاق نیفتاد، لاجرم در میان ائمه علیهم السلام به این لقب مخصوص گردید.

و چنان بود كه حضرت كاظم علیه السلام پسر امامت سیرش علی علیه السلام را رضا نامید و به پاس احترام آن فرزند گرامی هیچوقت او را به نام نمی خواند و می فرمود فرزندم رضا را بخوانند تا نزد من آید و هر وقت از آن حضرت خبری می راند می فرمود به فرزندم رضا چنین گفتم، رضا با من چنین گفت و هر زمان او را مخاطب می داشت می فرمود ای ابوالحسن.

و لقب دیگر آن حضرت رضی است و این هر دو دلالت صریح بر الطاف الهی و خوشنودی خدای و رسول خدای از وی می نماید، اما فخر آن حضرت بخوشنودی خودش از خدا كه در روایت آمده ادنی مرتبه رضا بلند مرتبه تقوی و ایمان است و اخلاص و اما فخر او بخوشنودی خدا آنكه بعد از «و رضوان من الله اكبر» فرموده است.

دیگر صابر است و این لفظ از صبر است كه بر آنچه از جانب حق می رسیده و هر گونه حوادث و بلیتی كه وارد می شده است به شكیبائی می گذرانیده و شاكر خدای بوده است و هرگز اظهار تالم و اندوه و انزجار نمی فرموده است و بر تمام بلایا صبر می نموده است.

دیگر وفی است یعنی به هر چه عهد و پیمان و وعده می سپرده است بدون كم و كاست به جای می آورده است و این اسم از جمله اسامی الهی است.

و در میان عجم ملقب به قبله هفتم است چنانكه در شعر گفته اند ای قبله هفتم و امام هشتم زیرا كه محل استقبال خلایق در همه روی زمین هفت مكان است یكی مكه معظمه دیگر



[ صفحه 24]



مدینه منوره و دیگر نجف اشرف و دیگر كربلای معلی و دیگر مقابر قریش در بغداد و دیگر سر من رآه و دیگر مشهد مقدس حضرت ثامن الائمه علیهم السلام اگر چه ضریح مقدس حضرت فاطمه همشیره معظمه آن حضرت علیهاالسلام نیز در بلده ی قم مطاف انام و مقصد خاص و عام است لكن در این مقام مقصود رجال بزرگوار هستند.

و دیگر سراج الله یعنی چراغ فروزنده ایزدی كه هرگزش خاموش شدن نیست و تمام عوالم امكان را از نور پرفروغ امامت و درخش عالم افروز ولایت تا قیامت روشن و قلوب شیعیان و مؤمنان را بدرخش هدایت منور می گرداند و از ظلمت ضلالت آسوده می فرماید.

و دیگر نور الهدی است كه به همین معانی مسطور است هر كسی طالب هدی و هدایت و نجات دنیا و آخرت باشد از این نور مبارك استفاده و به حضرتش متابعت ورزد و دیگر قرة عین المؤمنین است معلوم است اهل ایمان چون آثار ولایت و ادله امامت و انوار علم و احتیاجات آن حضرت و الزام مخالفین را بنگرند بر یقین ایشان می افزاید و ایمان ایشان قوت می گیرد و چشم باطن و ظاهر ایشان در هر دو جهان روشن و از گزند شعله جهل و شك آسوده می شود و دیگر مكیدة الملحدین است این نیز مؤید همین معانی می باشد چه وساوس شیطانی و دسایس نفسانی و مخالفت ملحدین و معاندت مشركین را سطوات انوار ساطعه اش زایل و باطل می سازد.

و دیگر كفوالملك است اگر این لفظ را به فتح میم و لام بخوانیم كه بمعنی فرشته است شایسته نیست زیرا كه فرشتگان گرام خدام آستان مبارك امام علیه السلام می شدند چنانكه ابونواس گوید كان جبریل خادما لابیه و بجنبانیدن گاهواره ایشان فخر بر ماه و ستاره نمایند و اگر بضم میم و سكون بخوانیم ممكن است از حیثیت آن كه ولی عهد مأمون و شریك در مملكت و سلطنت او شده باشد اگر چه این نیز برای پست ترین شیعیان آن حضرت موجب كسر و تخفیف شأن و مقام است و اگر به فتح میم و كسر لام بخوانیم همچنان تواند بود كه معاصران آن حضرت در روزگار ولایت عهد آن حضرت اینطور گفته باشند و در سلطنت و ریاست بزرگ مأمون انباز و كفو



[ صفحه 25]



خوانده باشند و العلم عندالله تعالی.

و دیگر از القاب شریفه اش كافی الخلق است و این نیز مطابق با واقع است زیرا كه آن حضرت در زمان مباركش مظهر حق و صاحب مسند رسول خدا و جدش مرتضی صلی الله علیهما و آلهما می باشد و روزی مخلوق به قسمت ایشان محول است و هم چنین صلاح حال دنیا و آخرت جمله ایشان به توجه انوار ولایت آثار ائمه هدی صلوات الله علیهم موكول شده است لاجرم حضرت سلطان خراسان و مالك ازمه انس و جان كافی الخلق تواند بود.

و دیگر رب السریر و این لقب برحسب ظاهر و باطن به آن حضرت اختصاص دارد چه در ظاهر نیز دارای سریر ولایت عهد مأمون خلیفه روزگار و بحسب باطن كه مسلم و مستغنی از بیان است بلكه بر حسب معنی دیگر نیز مخصوص به آن حضرت است چه در عصر همایونی اش هر سریر و تخت و مسندی به نظر مباركش گسترده و مستقر است اما اگر از آن سریر احكامی و آثاری ظاهر شود كه بیرون از حكم خدا و سنت مصطفی باشد صورتی دیگر و بیانی مشروح دارد.

و دیگر از القاب مباركه اش رءاب التدبیر است مجلسی اعلی الله مقامه می فرماید رءاب بر وزن شداد به معنی مصلح است این لقب نیز با مقامات و شؤنات آن حضرت سخت مناسب است.

دیگر از القاب شریفه اش فاضل و دیگر صدیق است و دیگر ولی است و دیگر از القاب جمیله اش وافی است و دیگر زكی است و دیگر سلطان الانس و الجان و دیگر سلطان خراسان و دیگر ضامن الامة و دیگر الداعی الی الله و دیگر زین المؤمنین و دیگر غریب الغرباء و دیگر معین الضعفا و دیگر شمش الشموس و دیگر انیس النفوس و دیگر الراضی بالله و دیگر الراضی بالقدر و القضاء.

و دگیر غیظ الملحدین است و اختصاص آن حضرت به این لقب از آن است كه آن چند مجالسی كه مأمون برای آن حضرت فراهم كرد و دارایان مذاهب مختلفه و مخالفین و ملحدین را حاضر ساخت به اندیشه آنكه شاید آن حضرت ملزم و مجاب



[ صفحه 26]



شود ولی خلاف آنچه مقصودش بود به عمل آمد و تمام ایشان ملزم و مجاب شدند و بر كین و بغض و حسد مأمون افزون شد برای سایر ائمه هدی صلوات الله علیهم اتفاق نیفتاد آنهم در ولایت غربت و خلیفه منافق فاضل محیل مدبر قهار جباری مثل مأمون.

و دیگر از القاب شریفه اش كه در زینة المجالس مذكور است مرتضی است چون آن حضرت با جد بزرگوارش در اغلب اوصاف و اخلاق هم عنان بوده است در اسم و كنیت و لقب نیز موافق است بالجمله پاره این القاب در زیارت و خطاب به آن حضرت مذكور است و از همه مشهورتر رضا علیه السلام است دیگر از القاب آن حضرت كه در جنات الخلود مسطور است بهدومه است یعنی دور مانده از وطن و از این پیش در ذیل اسامی آن حضرت كه صاحب تذكرة الائمه یاد كرده اشارت رفت و از نامه ولایت عهد آن حضرت كه مأمون می نویسد «الهادی لدین الله امیرالمؤمنین و سید المسلمین» را در جمله القابش مذكور می دارد.